«تشیع هیئتی» و «تشیع معرفتی»: از تقابل تا تعامل
بهبهانهی اکران فیلم «رستاخیز» و حاشیههای مهمتر از متن آن
چهرهی زن پیدا نیست. از پشت سر، تنها یک فرد چادری ـ که احتمالاً یک زن جوان است ـ دیده میشود که قمهای در دست دارد و آن را چند بار بر سرش میزند. از قراین میشود فهمید که محل تجمع، ضلع جنوب غربی میدان شهدا، مقابل «سینما شکوفه» است و زمانش هم ساعتی از عصر. در پسزمینه، جمعیتی از مردان و زنان اند که صدای «حیدر... حیدر»شان فضای مراسم قمهزنی را تداعی میکند. چند نفری مانع زن قمهزن میشوند و چند نفری هم از او حمایت میکنند و فیلم قطع میشود.
به مدد رسانههای جدید، در عرض چند روز، هزاران و شاید میلیونها نفر این فیلم را میبینند. کلیپهای دیگری هم از تجمعات اعتراضی منتشر میشود. فضای شبکههای اجتماعی هم پر میشود از پیامهای تهدیدآمیز و تحریککننده، با مضمونی مشابه: رستاخیز نباید به نمایش درآید. بعضی پیامها با آیهی «استرجاع» آغاز شدهاند که نشان از تأکید ویژه بر عمق «فاجعه» دارد. بعضی با استفتاهایی از مراجع تقلید در منع نمایش چهرهی اهلبیت. برخی با تصاویری از فیلم که ضربدر قرمز رویشان خورده شده. برخی با تصویر یک مداح مشهور و عباراتی از او در اعتراض به فیلم. برخی با تهدید مسئولین و تحریک مخاطبان هیئتی به اعتراض.
پشت پردهی این موج گستردهی اعتراضات کیست و چیست؟ انگیزهی اصلی معترضان چیست؟ اغراض سیاسی در کار است یا واقعاً غلیان هیجان دینی است؟ رقابت صنفی است یا تسویهحساب باندی یا چه؟ برای پاسخ دقیق به این قبیل پرسشها هنوز زود است. اما اجازه دهید از جنبهی دیگری به ماجرا نگاه کنیم.
*
در یکی دو دههی اخیر، برگزاری تجمعات اعتراضی، پدیدهی غریبی نیست. هرازگاهی در رسانههای رسمی و غیررسمی، اخباری از تجمعات اعتراضی «خودجوش» مخابره میشود. (البته منظور تجمعاتی است که با برخورد پلیس مواجه نمیشوند.) این تجمعات علیالاغلب در چند ویژگی مشترکاند: اول آنکه موضوع اعتراض، معمولاً مقولهای سیاسی است یا در مواردی معدود صنفی. ثانیاً خطاب اعتراض معمولاً «بیرونی» است؛ یک دولت خارجی، یک نهاد بینالمللی و نظایر اینها. ثالثاً معترضان اغلب متعلق به پایگاه اجتماعی مشخص و ثابتی هستند: جوانان دانشجو با سروشکل «حزباللهی».
ولی در تجمعات علیه فیلم رستاخیز، تقریباً هیچکدام این ویژگیها مشهود نیست. موضوع اعتراض، نه سیاسی که مذهبی است. مخاطب اعتراض «داخلی» و دولت جمهوری اسلامی است. و مهمتر از همه معترضان از سنخ معترضان همیشگی نیستند. سروشکلشان هم به جوانان حزباللهی نمیخورد. قمهی زن جوان بهخوبی این خط فارق را ترسیم میکند.
*
حرف اصلی معترضان اینست که چرا در فیلم به «مقدسات» توهین شده است. منظورشان از مقدسات شخصیتهای اصلی واقعهی عاشورا و مشخصاً حضرت ابالفضل و حضرت زینب است. منظورشان از توهین هم نمایش چهرهی این افراد است. در مقابل، مدافعان فیلم استدلال میکنند که حضرت ابالفضل و حضرت زینب گرچه بهعنوان اهلبیت مقام والایی دارند، اما غیرمعصوم اند و نباید حساسیتهایی مشابه معصوم نسبت به نمایش چهرهی آنان داشت. وانگهی اگر نمایش چهره، وهن است، چطور در قبال تولیدات تلویزیونی و سینمایی قبلی که در آنها چهرهی پیامبران نمایش داده شده، اعتراضی صورت نگرفت؟ وقتی طبق باورهای اسلامی عصمت از شرایط نبوت است.
هرکدام این دو گروه باورهایی دارند که گروه مقابل به آنها بیاعتقاد است. برای همین است که میان موافقان و مخالفان، گفتوگویی شکل نمیگیرد و اگر هم بگیرد هم نتیجهای دربر نخواهد داشت. این دو گروه هرکدام به منظومهی معرفتی و گفتمانی جداگانهای تعلق دارند و ما حداقل با دو گونه تشیع مواجهایم: یکی تشیعی که میشود اسمش را بگذاریم «تشیع هیئتی» و دیگری «تشیع معرفتی». حاملان اصلی گفتمان تشیع هیئتی مداحان، وعاظ، روحانیون سطوح پایین و میانی و اعضا و مخاطبان بدنهی مجالس مذهبی اند و نمایندگان گفتمان دوم، اقشاری ازجمله روحانیون سطوح بالا، پژوهشگران دینی و روشنفکران دیندار. اما تمایزات این دو کدام است؟
در تشیع معرفتی، منطق استدلالی و عقلانی ارزش است؛ اما در تشیع هیئتی، منطق عاطفه و احساس حرف اول را میزند. تشیع معرفتی، مفهومی، انتزاعی و استعلایی است؛ در مقابل، تشیع هیئتی، حسی، عینی و کاربردی است. تشیع معرفتی مبتنی بر فرهنگ نوشتاري است و لذاست که در آن نص و متن دینی و خوانش، فهم و تفسیر دقیق و روشمند آن اهمیت بالایی دارد؛ اما در تشیع هیئتی غلبه با فرهنگ شفاهي است و به همين دليل در آن نقلقولها، حکایتها و تجربهها (نظیر مکاشفات) محوريت داشته و رؤياها و مکاشفهها ارزش بالایی دارند. به تبع همین ویژگیها تشیع معرفتی، ساختاري رسمي، منطقی و نسبتاً ثابت دارد و بر آن چهارچوب و سلسلهمراتب و نظم حاکم است؛ اما تشیع هیئتی ساختاری غیررسمي و غیرسلسلهمراتبی و میل به چهارچوبشکنی و ابداع دارد و ازجمله در مورد شخصیتهای دینی غلوگرا است. هرچه تشیع معرفتی بر اصول دين تكيه دارد، تشیع هیئتی معمولاً گرايش به التقاط دارد و از اختلاط باورهاي عامه با برداشتهای دینی تغذیه میشود. بنیاد تشیع معرفتی بر مفاهیم و مقولات دینی است؛ اما تشیع هیئتی بنیادش بر قدیسان و شخصیتهای دینی است. بهتبع تشیع معرفتی رویکردش به آیینها و مناسک مذهبی، کاربردی، عصری و حداقلی است؛ اما در تشیع هیئتی، مناسک، اصالت ذاتی دارند. لذا تمایل زیادی به ترویج و تکثیر و گسترش آنها وجود دارد. تشیع معرفتی در مواجهه با دیگریهای مذهبی تعاملگرا است؛ اما تشیع هیئتی تقابلگرا و لذاست که در آن تمایز از «دیگری» جایگاه برجستهای دارد. دیگری این تشیع، اهلسنت است. درنتیجه این تشیع میانهای با وحدت و تقریب مذاهب ندارد.
ماحصل مجموع همین ویژگیها است که در تشیع هیئتی، زینب(س) ناموس خدا است و دارای چنان جایگاهی که صدایش را نباید کسی بشنود و یا ابالفضل(ع) مقامی دارد که ابراهیم خلیلالله واجد آن نیست و همهی انبیا و اولیا طفیلی و خاکروب آستان اویند.
از منظر تشیع معرفتی این گزارهها و نظایر آنها که در منظومهی اعتقادی تشیع هیئتی فراوان است، گزارههایی غلوآمیز و غیرمنطبق با قرآن و حدیث و درنتیجه عوامانه و غیردینی است. اما در تشیع معرفتی این گزارهها، هستهی مرکزی اعتقادات یک «هیئتی» را تشکیل میدهند که دین مساوی با آنهاست.
یک اشتباه رایج آن است که معمولاً نهاد مرجعیت و حوزه پشتوانهی تشیع معرفتی معرفی میشوند. حالآنکه این تلقی بههیچوجه با واقعیت حوزه و مرجعیت (بهویژه در یکی دو دههی اخیر) مطابق نیست. درست است که گرایشی رادیکال در تشیع هیئتی بوده و هست که اساساً مرجعیتی برای روحانیت قایل نمیشود، اما این به معنای آن نیست که تشیع معرفتی، فقهمحور باشد و تشیع هیئتی، ضد فقه. در بین روحانیان و فقها و مراجع کم نیستند کسانی که به دلایل مختلف حامی و همفکر و مؤید تشیع هیئتی بهشمار میروند.
بنابراین میتوان هر دو گفتمان مذکور را دارای ریشهی حوزوی دانست. اما یک تفاوت مهم دیگر این دو جریان را از هم متمایز میسازد و آن نسبت آنها با جمهوری اسلامی است. میتوان گفت تشیع معرفتی درمقایسه با گونهی رقیب، قرابت و اشتراکات بهمراتب بیشتری با گفتمان دینی رسمی جمهوری اسلامی دارد. یکی از مصادیق این قرابت را در همراهی و مشارکت نمایندگان و نخبگان تشیع معرفتی با نظام در پروژههایی مثل اصلاحات در عزاداریها و نیز مقولهی وحدت مذاهب اسلامی مشاهده کرد؛ مقولاتی که از موارد نارضایتی تشیع هیئتی از نظام بهشمار میروند.
در یکی دو دههی اخیر به همان میزان که بر تعداد مجالس مذهبی افزوده شده و مداحی گسترش یافته و مداحان اهمیت بیشتری یافتهاند، اصطکاک تشیع هیئتی و جمهوری اسلامی هم بیشتر شده است؛ بهویژه در مقاطعی که نظام از قوهی قهریه و ابزار «قانون» برای پیروزی در این تقابل بهره گرفته است. نظیر برخورد نظامی و امنیتی با قمهزنی و تیغزنی و نیز مجالس موسوم به «عید الزهرا». گرچه در اغلب این موارد، مقاومت بدنهی هوادار تشیع هیئتی به پشتوانهی حمایت مراجع و فقهای همسو، موفقیت این پروژهها به چالش کشانده است. این مقاومت حتی در مواردی نظیر برخورد نیروی انتظامی با حمل علم و شمایل در سالهای میانی دههی ۸۰، تا آنجا شدت یافت که به عقبنشینی نظام انجامید. جدیدترین مثال این تقابل، اعلام نارضایتی آیتالله خامنهای از برهنهسینهزدن در مجالس عزاداری است که با مخالفتهای آشکار و پنهان بسیاری از هیئتها و مداحان، حتی برخی مداحان مشهور سیاسی مواجه شد.
با این مقدمات حال میتوان حاشیههای اکران فیلم رستاخیز را هم به فهرست موارد تقابل تشیع هیئتی و نظام افزود. خصوصاً وقتی توجه کنیم که استناد اصلی سازندگان فیلم برای مشروعیت نمایش چهرهی حضرت ابالفضل به فتاوی آیتالله خامنهای و آیتالله سیستانی، دو مرجع شاخص تشیع معرفتی در مقطع معاصر، بوده است.
اکران رستاخیز حالا حاشیهای پیدا کرده که بسیار مهمتر از خود متن است. هنوز مشخص نیست در این هماوردی کدام جریان پیروز خواهد شد. آیا جریان تشیع هیئتی خواهد توانست همانطور که در توقف اکران فیلم موفق شد، برای همیشه فیلم را به محاق توقیف بفرستد؟ یا دولت نهایتاً به پشتوانهی نمایندگان تشیع معرفتی و با ابزار قانون فیلم را اکران خواهد کرد؟
*
وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی در یکی از اظهارنظرهای اخیرش در این باره گفته است: «نظر فقهی مراجع [مخالف فیلم] برای مقلدانشان قابل احترام است؛ اما اجازه دهند فیلم رستاخیز برای علاقهمندانش اکران شود» (سایت انتخاب. ۱۸ مرداد ۹۴). بهعبارت دیگر وی ـ بهعنوان مقام ارشد فرهنگی نظام ـ حاملان و حامیان تشیع هیئتی را به مدارا و احترام به نظر دیگرانی که نگرش دینی متفاوتی با ایشان دارند، دعوت کرده است. پیشنهادی است راهگشا و متناسب با اقتضائات یک نظام سیاسی مردمسالار و واقعیت تکثر گرایشهای دینی در جامعه. پیشنهاد جایگزینی تعامل با تقابل. اما پذیرش و کارآمدی این راهحل، مشروط به دوسویهبودن آن است. یعنی وقتی که در مقابل، نظام و نیز حاملان و حامیان تشیع معرفتی هم تشیع هیئتی را به رسمیت بشناسند و به دغدغهها، ارزشها و باورهای حاملانش احترام بگذارند. که اگر چنین بود چهبسا رستاخیز نباید ساخته نمیشد.