از سازمان دینیِ مردممدار تا سازمان دینیِ رانتخوار: نسبت رانت و سازمان مذهبی در حکومت دینی
دیروز و در ادامهی افشای اسناد اتهام فساد مالی در دورهی قبلی شهرداری تهران، فهرست نامهای شماری از هیئات و مراکز مذهبی تهران بهعنوان دریافتکنندگان کمک مالی بلاعوض از شهرداری منتشر شد. همزمان در شبکههای اجتماعی، موج منفی شدیدی علیه مجامع مذهبی به راه افتاده است و برخی کاربران، این فهرست را به مستمسکی برای تخریب جریانهای مذهبی یا انتقامگیری سیاسی تبدیل کردهاند. اما به گمان من، این فهرست را ازقضا باید بهعنوان سند افتخاری برای جریان مذهبی اصیل بهشمار آورد. اهمیت این فهرست، برجستهسازی خط فارقی است که میان دو گونه سازمان دینی در تشیع ایرانی معاصر (پساانقلابی) وجود دارد.
با بررسی دقیق این فهرست، به چند نکتهی مهم میتوان دست یافت؛ نکاتی که از مشترکات این اسامی و بهعبارت دیگر منطق فهرستشدن آنها قابل استخراج است:
1. همانطور که انتظار میرفت، نام هیچ هیئت ـ تأکید میکنم: ـ هیچ هیئتِ سنتی و ریشهدار شهر تهران در این فهرست نیست و هیئتهای باسابقه و معتبری چون «پیرعطا»، «نوباوگان قناتآباد»، «بنیفاطمه»، «فاطمیون»، «صنف بزاز»، «صنف لباسفروش»، «صنف خرازیفروش»، «دلریش» و... هیچ جایی در این فهرست ندارند.
2. در ادامهی نکتهی قبل، از نظر قدمت، تاآنجا که من میشناختم و بررسی کردم، هیچکدام این هیئات و مراکز حاضر در فهرست، عمری بیش از یکی دو دهه ندارند. بهعبارت دیگر همه جزو هیئات تازهتأسیساند.
3. بسیاری از نامهای فهرست، ناشناختهاند. این مسأله، احتمال آنکه نام هیئت پوششی برای سوءاستفادهی مالی بوده است را تقویت میکند.
4. نام چند هیئت مشهور در این فهرست وجود دارد که همگی آنها علاوهبر تازهتأسیسبودن، با محوریت یک مداح یا سخنران سلبریتی برگزار میشوند و هرکدام معمولاً جمعیت مخاطب قابلتوجهی دارند.
5. چند مورد این فهرست، هیئاتی مربوط به مداحانی است که رابطهی نزدیکی با قالیباف داشتند و در انتخابات نیز به نفع وی فعالیت میکردند. بهعبارت دیگر، این فهرست، محصول روابط فردی متولیان این هیئات با مدیران شهری وقت است و نه حمایتهای ضابطهمند و فراگیری که شهرداری بهعنوان مثال در قالب «نمایشگاه عطر سیب» به شمار گستردهای از هیئات ارایه میکرده است.
6. بسیاری از هیئات موجود در این فهرست، اولاً از زمرهی هیئتهای سیاسی محسوب میشوند و ثانیاً گرایش سیاسی مشخصی دارند.
*
میدانیم که شهرداری تهران تنها منبع تأمین و حامی مالی برخی هیئات و چهرههای مذهبی در سالهای اخیر نبوده و سازمانهای دیگری نیز در نظام از بیت رهبری تا سپاه و بسیج چنین فهرستهایی دارند که البته امیدی به افشایشان نیست. اما حتی بدون دسترسی به آن فهرستها، میتوان ادعا کرد منطق واحدی بر همهی آنها حاکم است. بهعبارت دیگر، هیئات حمایتشونده و برخوردار از رانت، نوعاً از یک سنخاند (مشترکات حداکثری فهرست مذکور):
• قدمت چندانی ندارند؛
• رویکرد سیاسی مشابهی دارند.
به بهانهی این فهرست و در چند یادداشت، تلاش میکنم به موضوع نسبت رانت و سازمان مذهبی در حکومت دینی بپردازم. اولین پرسش: چرا معمولاً نسل جدید هیئتهای مذهبی (هیئتهای تازهتأسیس / هیئتهای مدرن) در فهرست برخورداران از رانت قرار میگیرند؟ چرا هیئتهای سنتی، غایبان این فهرستها هستند؟
*
یک
یکی از روندهای مشهود در تغییرات الگوهای دینداری در دو سه دههی اخیر، غلبهی فرهنگ دینداریِ فردی بر فرهنگ دینداریِ جمعی است. مجموعهای از عوامل مختلف ازجمله رشد شهرنشینی، سیاست توسعهی اقتصادی و تغییرات فرهنگی در سالهای پس از جنگ در این روند اثرگذار بودهاند. بهتبع رشد فرهنگ مصرفی، شخصیت و فرهنگ دینی (در دینداری شهری) روزبهروز از سویههای جمعی و گروهی تهی شده و سویهی فردی جایگزین آن شده است. رستگاری فردی غایت فرهنگ دینی جدیدی است که محصول مشترک دو جریان مدرنشدن (غربیشدن) و بوروکراتیزهشدن دینداری است. این تغییر مضمونی، به تغییر در فرمهای مناسکی هم منجر شده و فرمهای تازهای را در سالهای اخیر پدید آورده است. اضمحلال تدریجی دستهها/هیئتهای سنتی (بهتبع اضمحلال فرهنگ و مناسبات سنتی) و جایگزینی هیئتهای مدرن نیز یکی از پیامدهای این روند است.
دو
دستهها/هیئتهای سنتی، بر پایهی هویتهای خرد شکل گرفتهاند؛ نظیر هویت «صنفی»، «محلهای» و «خانوادگی». این هویتهای خرد در سازمان هیئت یک «ما»ی مشترکِ جمعی را شکل میدهد. آیین و مراسم، بستری است که همهی اعضای سازمان ـ که بهواسطهی امرِ هویتیِ خرد بههم پیوند خوردهاند ـ در آن «حضور» دارند. روزها و هفتهها و ماهها منتظر میمانند تا زمان آیین فرا رسد و آنها بتوانند در آن خودشان را نشان دهند. در سازمان هیئت/دسته، همهی منسوبان از کهنسال تا خردسال صاحب «نقش»اند. نظام سلسهمراتبی و تقسیم نقش به همهی اعضای سازمان هویت میبخشد. هویتی که نوعاً ارزشمندترین دارایی «انسانِ هیئتی سنتی» و معنابخش زندگی اوست. دستهی عاشورا، برای بسیاری از اعضا تنها فرصتی است که در عرصهی عمومی ابراز خود کنند. برای همین حتی در ایام غیرآیینی هم گاه افراد به همان نقش آیینیشان شناخته میشوند و شهرت دارند. تعزیهخوانها در طول سال هم مثلاً شمرخوان یا امامخواناند، همینطور علمکشها، نخلکشها، قمهزنها، میاندارها و... . نقش آیینی، گاه شهرتی میشود که در هویتسازی افراد بر نام شناسنامهایشان غلبه میکند. همین است که حضور در دسته/هیئت سنتی برای اعضایش از نان شب واجبتر است. دسته/هیئت سنتی، یک گروه مذهبی صرف نیست، ارزش و جایگاهی همپای خانواده دارد.
سه
هیئتهای جدید (مسامحتاً: مدرن)، اما مبتنی بر هویت «شناور» و نامتعیناند. خاستگاه جغرافیایی ثابت ندارند. از انتسابهای سنتی هویتزدایی شدهاند. هیئتهای جدید نه بر حول منابع هویتی سنتی ـ که فرد را عضوی از یک جماعت (یک خانواده)ی کوچک میکرد ـ بلکه حول هویتهای جدید شکل میگیرند؛ مثلاً سلبریتیهای مذهبی: یک مداح یا سخنران مشهور. هیئت جدید، گروهی «شرکتکننده» دارد و گروهی «برگزارکننده»، نه «عضو». عدهای معدود تدارک برنامهها را میبینند و عدهای کثیر در آن برنامهها شرکت میکنند. مشابه حضورشان در هر برنامهی فرهنگی دیگر. با حداقل نقشآفرینی در سازمان. بدون آنکه نیاز باشد این دو گروه باهم ارتباطی داشته باشند یا حتی همدیگر را بشناسند. بهعبارت دیگر هیئتهای مدرن، جزیی از مصرف فرهنگیِ دینداراناند. کالایی عرضه میشود و عرضهکنندگان در بین مشتریان سیار و سیال در پی جلب توجهاند. درست بههمیندلیل برای هیئتهای مدرن، «تبلیغات» (میدانی، محیطی، شهری) یک عنصر حیاتی است. و درست بههمیندلیل بیلبورد و بنر و سیستم صوتی قوی و دکور و سِن و پوستر و... ملزومات هیئتهای جدید شهریاند. همهی اینها اجزای «برندینگ مذهبی»اند و قرار است به کار صید مشتری بیایند. مشتریای که هیچ تعلق سازمانی و پیوند هویتی به آن مجلس و هیئت ندارد. ممکن است امشب بیاید این مجلس، خوشش نیامد فردا شب میرود یک مجلس دیگر.
چهار
در هیئت سنتی اما این قبیل جابهجاییها بیمعناست. هرکس الزاماً باید در دسته/هیئت خودش حاضر شود. هیئت، اجتماع کوچکی است که با اجتماعات رقیب و همسایه، مرزبندی مشخص دارد. این رقابتها آنقدر جدی است که گاه به خشونت نیز میانجامد. از منازعات دستههای «حیدری» و «نعمتی» در دورهی صفویه تا امروز، نمونههای بسیاری از درگیری اعضای دستهها/هیئات رقیب میتوان سراغ گرفت. منازعاتی که در گذشته و حتی تا همین زمان نزدیک ما گاه به خونریزی و قتل هم منجر میشود. دستهها/هیئات سنتی با هم مرزهای مشخص و قاطعی دارند و این یک اصل پذیرفتهشده است که عضو یک دسته/هیئت سنتی حق ندارد در دسته/هیئتی دیگر شرکت کند. مثل آن است که فردی بخواهد خانوادهاش را تغییر دهد. چنین کاری بهمعنای نادیدهانگاشتن هویت سازمانی و مستوجب برخورد است. تعامل هیئات سنتی با هم نیز در چهارچوب سازمان متبوعشان است: گاهی هیئات با تشریفات خاص به مهمانی هم میروند.
پنج
نکتهی مهم در مورد این سازمانهای خرد مذهبی، خدماتی است که سازمان در ازای این عضویت به فرد میدهد. فرد با عضویت در این سازمانها به یک خانواده میپیوندد. خانوادهای کوچک که از حال هم باخبرند و در مشکلات و مصایب از هم پشتیبانی میکنند. سازوکارهایی مثل صندوقهای کوچک قرضالحسنه و خیریه و درمانگاه، اجزای مکمل سازمان هیئت/دسته برای عرضهی این خدماتاند. اما از حیث مالی، نیز سازمان هیئت/دستهی سنتی کاملاً به اعضایش وابسته است. مبتنی بر نوعی نظام خودگردانی که در آن، هر عضو، بسته به وسع مالیاش در تأمین هزینههای هیئت/دسته مشارکت مستقیم دارد. بههمیندلیل نوعاً هیئات اصناف که اعضایشان همه عضو یک صنف مشخص بازارند، نسبت به دیگر هیئات از تمکن مالی بالاتری برخوردارند. تمکنی که به آنها اجازه میدهد مثلاً حسینیهای اختصاصی داشته باشند، یا در مجالس خود، «خرج» مفصلتری بدهند. در اینمعنا، دسته/هیئت سنتی تقریباً معادل همان سازمان مردمنهاد مستقل و خودگردان و غیرانتفاعی است که مجموعهای از خدمات را به اعضایش ارایه میدهد. (البته معنای درست NGO، نه آن شکل ناقص و پرآسیبی که تاکنون در ایران اجرا شده است.)
این استقلال و خودبسندگی و تحدید مرزی، هیئات سنتی را از «شهوتِ توسعهی سازمان» مصون میدارد. هیئات سنتی، چندان میلی به فربهسازی سازمان خود ندارند. زیرا ابعاد سازمانشان تابع تعداد اعضایشان است که آنهم نرخ رشد کاملاً مشخصی دارد.
شش
هیئتهای مدرن شهری، اما محصول شهوت توسعه اند. این هیئات، چنانکه گفته شد بازارچههایی برای عرضهی کالای مذهبیاند. بازارچههایی تابع منطق عرضه و تقاضا. مشتری مشترک همهی این بازارچهها، تودهی مصرفکنندگان مذهبی (جوانان شهری) است که بهصورت سیال در بین عرضهکنندگان موجود، کالای مطلوب خود را انتخاب میکند. بهاینمعنا، هیئات مدرن، اساساً اعضایی ندارند که پشتوانهی اقتصادی ـ هویتی سازمان هیئت باشند. تغذیهی مالی این هیئات، برونزاست نه مانند هیئات سنتی درونزا. لذا رقابت اصلی در جلب منابع و سرمایههایی است که صاحبان کالا (متولیان هر هیئت) بتوانند از منابع بیرونی جذب کنند. و اینجاست که پای پدیدهی شوم «رانت» به میان میآید. زیرا در حکومت دینی یکی از مهمترین و اصلیترین این منابع بیرونی، نهاد «دولت» است.
بهعبارت دیگر، این هیئات بهدلیل فقدان پشتوانهی مالی مردمی، کاملاً نیازمند حمایت حاکمیت (از سپاه گرفته تا سازمانهای رسمی مذهبی) و دیگر دستگاههای اجرایی (مانند شهرداری تهران در دو دورهی احمدینژاد و قالیباف) بوده و هستند. البته در چند سال اخیر، بهموازات حاکمیت، و در راستای رقابت درونگفتمانی جریانهای شیعی، برخی بیوت مراجع (بهخصوص بیت آیتالله سیدصادق شیرازی) نیز به عرصهی تأمین مالی هیئات جدید و متولیانشان وارد شدهاند.